مظاهریسیف: این ادعا که الهام از نفس پیامبر میآید متأثر از بودی
نوشته شده به وسیله ی محسن انبیائی در تاریخ 87/3/9:: 7:15 صبح
خبرگزاری فارس: پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره این ادعا که الهام از نفس پیامبر میآید و نفس هر فردی الهی است، گفت: این ادعا همانندی چشمگیری با ایدههای بودیستی و نئوبودیستی دارد.
حمیدرضا مظاهری سیف- پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی- در گفتوگو با خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، درباره اینکه آیا در اظهارات عبدالکریم سروش درباره قرآن و کیفیت وحی، نکته جدیدی دیده میشود یا خیر، اظهار داشت: چند سالی است که جناب آقای دکتر سروش مطالبی را تکرار میکنند، که چندان مفهوم نیست و به نظر نمیرسد که پیش از ایشان کسی این سخنان را درباره اسلام گفته باشد.
ادعای سروش با توجه به سطح علمیاش عجیب است
---------------------------------------------------------------
وی افزود: تعجب من از این است که بدون تردید سطح علمی ایشان بیش از این است که در این مطالب دچار سوءتفاهم شوند. مثل بحثی که درباره مخلوقیت قرآن دارند و اینکه این بحث در اندیشه مسلمین سابقه داشته است. اما موضوع اساساً چیز دیگری بوده. در آن جا سخن بر سر این است که آیا قرآن مخلوق خداوند است یا غیر مخلوق و ازلی است و ما روایاتی داریم از ائمه علیهم السلام که قرآن مخلوق خداوند است. اما این که مخلوق رسولالله باشد، بدیهی البطلان بوده و استدلالهای روشنی در علم کلام دارد که بنده وارد آن نمیشوم.
مظاهری سیف درباره پیامدهای منطقی اظهارات سروش گفت: اگر سخنی منطقی بیان شود میتوان از پیامدهای منطقی آن پرسش کرد. اما اگر مطلبی بدون چهارچوب و روش علمی طرح شود، پیامدهای آن قابل پیشبینی نیست و فقط خود گوینده میداند که چه پیامدهایی را در ادامه خواهد آورد. اما اگر کسی منطقی این گفتهها را ادامه دهد، به انکار حجیت وحی و نبوت و خروج از اسلام و بلکه هر دینی معتقد خواهد شد و صد البته ایشان نمیخواهند به این نتایج برسند و تاحدی که بنده ایشان را میشناسم فرد متدینی بودهاند.
برخی عقاید باطل ریشه روانشناختی دارند
---------------------------------------------------
وی افزود: اما گاهی اوقات بر اثر برخی از مسائل و مشکلات، ذهنیتهایی ایجاد میشود که ما در دانشگاه نمونههایی از آن را در دانشجویان و اساتید بزرگوار دیدهایم. مثلاً یکی از اساتید بسیار محترم و متدین و با درجات منحصر به فرد علمی فرزندش را در یک سانحه رانندگی از دست داد و در پی آن مدتها با عدل و رحمت بیپایان الاهی مشکل داشت و خداوند تعالی را ظالم و نامهربان میدانست.مشکل او منطقی نبود، بلکه ریشهای روانشناختی داشت و با گذر زمان و البته ایمان قلبی خودش و تواضعی که در مراجعه به روحانیون و طرح مسئله داشت، مشکل برطرف شد و آن استاد دانشمند پس از عبور از این بحران فکری و روحی بسیار مؤمنتر و با صفاتر از قبل شده است تا حدی که امروز بنده حاضرم پشت سر ایشان نماز بخوانم.
ادعای سروش تحت تاثیر بودیسم است
----------------------------------------------
پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره اینکه آرای «سروش» مبتنی بر کدام جریان فکری در غرب است، گفت: امروزه در غرب جریانهای عرفانی برآمده از بودیسم و برخی از سنتهای کهن معنوی بسیار رواج یافته و مردمان مغرب زمین در اثر تجربه ناکام زندگی منهای معنویت و دین، به سوی دین و معنویت روی آوردهاند. در این میان بسیاری هستند که به قرائتهای جدیدی از بودیسم علاقهمند شدهاند. در بودیسم اعتقادی به خداوند و وحی و نبوت وجود ندارد، بلکه همة حرف این است که انسان اول و اخر هستی است و هر کس خود بودایی پنهان است، پس رسیدن به اوج شکوفایی معنوی و نیروانا یک تجربه محض انسانی بوده و انسان در درون خود و از جانب نفس خویش و نه حقیقتی برتر به آگاهی معنوی و روشن شدگی میرسد.
وی افزود: ویژگی بارز بودیسم که توانسته با مبانی تمدن غرب سازگار شود و جایی برای خود باز کند، ماهیت امانیستی و انسانمحوری آن است. به نظر میرسد که در ایران هم عدهای به این رویکردهای خداناگرایی و انسان محوری علاقهمند شدهاند. در این رویکرد یافتههای معنوی و رهاوردهای عرفانی از نفس میجوشد و اول و آخر آنها نفس است، نه خدایی که هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن است.
وی گفت: من نمیدانم اینکه ایشان میگویند: "این الهام از "نَفس" پیامبر میآید و "نفس" هر فردی الهی است." تحت تأثیر چیست، اما همانندی چشمگیری با ایدههای بودیستی و نئوبودیستی دارد. ما در اسلام انسان را دارای روحی از سوی خداوند میدانیم که میتوان با ایمان و عمل صالح این نفخه الاهی و پرتو نورالله را به اصل خویش باز گرداند. در این بازگست انسان آیینهدار انوار حق شده و به هیچ بودن خود پی میبرد. در این مرحله او تمام هستی را از خداوند میبیند و به علم و نور و رحمت و قدرت بیکران او پیوسته و در آن غرق میشود. به این ترتیب میفهمد که همه چیز از خداست و هستی او نیز از خداست و خود را عبد مطلق و مملوک مولای مالک میبیند.
مظاهری سیف اضافه کرد: در عرفان اسلامی این گذر از نفس و رسیدن و پیوستن به حقیقت برتر است که سرچشمه دریافتهای عرفانی است. هر کس به درجهای که از نفس خویش رها شود و به اصل هستی و کمال نزدیک شود، یافتههای عرفانی کاملتری خواهد داشت. عرفا این یافتهها را که نوعی آگاهی و خبردار شدن از غیب است، نبوت مینامند. نبوت از نباء به معنای خبر است و عرفا توجه داشتهاند که کشف تام محمدی با کشف سایر سالکان و عارفان متفاوت است؛ هم از این رو بین نبوت تشریعی که مخصوص رسول الله صلی الله علیه و آله است و نبوت انبائی که برای سایر سالکان و عارفان روی میدهد فرق گذاشتهاند. و معیار یافتههای انبائی را کشف محمدی و شریعت میدانند. لذا میگویند: هر رهاورد باطنی که خلاف شریعت محمدی است، شیطانی و نادرست است.
ادعای بشری بودن قرآن ریشهای در تاریخ اندیشه اسلامی ندارد
---------------------------------------------------------------------------
وی گفت: بنابراین حرفهای زده شده هیچ ریشهای در تاریخ اندیشه اسلامی ندارد و نوآوری علمی منطقی و مستدلی هم نیست که قابل اعتنا باشد. و گذشته از این بر اساس متدلوژی عرفانی، کشف و شهود معتبری هم نیست؛ زیرا همانطور که دانشجویان ترم اول هم میدانند خداوند در قرآن مجید، کلامش را از این که انسانی گفته باشد منزه داشته اگر چه آن انسان نبی مکرم اسلام باشد. الله تبارک و تعالی در آیات پایانی سوره مبارکه حاقه به فرستاده محبوب و نازنین خود میفرماید: "اگر از جانب خود چیزی بیاوری و به ما نسبت دهی تو را با دست توانای خویش میگیریم و رگ حیاتت را قطع میکنیم و احدی نمیتواند نگهدارنده تو باشد."
پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره اینکه آیا پیامبر چیزی بیش از مردم عصر خویش میدانستند، گفت: در رابطه عرفانی که در حد نبوت و بلکه در حد امامت با خدا برقرار میشود. انسان از تمام نفسانیت خویش خالی شده، و به جریان بیپایان علم الاهی تبدیل میشود، و دانش عصر ما از جهان به اندازه برگی بر اقیانوس علم الاهی است. بخشی از دانش روزگار ما نظریاتی است که در آینده ابطال خواهد شد و آن مقدار که واقعیت را تعریف میکند در علم الاهی بوده و در وجود والای معصومین جاری است. علم آنها از علم خدا و نور آنها نور خداست. کلام رسول الله وحی است و سخن معصومین به تبع پیامبر از وحی سر چشمه میگیرد و از نفس خود چیزی نمیگویند. چرا که عبد همه چیزش برای مولا و از اوست.
نیاز انسان به وحی و نبوت
----------------------------------
وی در پاسخ به اینکه از منظر عرفان آیا انسان نیاز به وحی و نبوت دارد یا این که هر کس میتواند راه خود را با توجه به قلبش پیدا کند، گفت: عرفان به ما میگوید که انسان روحی الاهی دارد که گرایش باز گشت به سوی خدا را دارد. هر انسانی فطرتاً به سوی او کشیده میشود و اگر به جان خودش سربکشد، خود را در جاذبه عشق و روشنایی و زیبایی بیکران الاهی میبیند. اما انسان موجودی انتخابگر است و خدا او را تنها با این تمایل فرشتهگون نیافریده، که جز به سوی خیر و خدا تمایلی نداشته باشد. قلب آدمی عرصه ستیز میان فرشتهای است که به سوی خیر میخواند و شیطانی که به شرّ دعوت میکند. پیامبر به لطف و مرحمت خداوند بر شیطان خود غالب شد و همان لطف و مرحمت را به عالمیان ارزانی داشت. قرآن کریم برای خارج کردن مردم از تاریکیهای شیطانی به سوی نور الاهی نازل گردید. (سوره ابراهیم، آیه اول) و ارتباط با وحی و نبوت باعث شکوفایی عقل و غالب شدن فرشته درون بر شیطان درون است.
مظاهری سیف در پایان گفت: ریسمان قرآن که به وسلیه معلمان بزرگ آن یعنی اهل بیت به چنگ میآید، راه سیر الی الله را نه تنها نشان میدهد، بلکه انسان را در آن راه پیش میبرد و به مقصد میرساند. سرانجام کسانی که در این جنگ درونی پیروز میشوند و از نور و علم الاهی سرشار شده، قرآن کریم از جانشان میجوشد و آیات آن را که کلام معشوق است در آیینة دل متجلی میبینند. آنها که صاحب این سخن را با چشم یقین مشاهده میکنند بهتر از هرکس میفهمند که این سخن خود اوست و خود را در ژرفای معانی آن که تا بینهایت علم الاهی دامن گسترانده، غرق میکنند و هر لحظه جلوهای تازه از معشوق ازلی را در آن به تماشا مینشینند. از این رو امام علی علیه السلام فرمودند: "خداوند در کلامش جلوه کرده و آشکار آمده است."
کلمات کلیدی :
حمیدرضا مظاهری سیف- پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی- در گفتوگو با خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، درباره اینکه آیا در اظهارات عبدالکریم سروش درباره قرآن و کیفیت وحی، نکته جدیدی دیده میشود یا خیر، اظهار داشت: چند سالی است که جناب آقای دکتر سروش مطالبی را تکرار میکنند، که چندان مفهوم نیست و به نظر نمیرسد که پیش از ایشان کسی این سخنان را درباره اسلام گفته باشد.
ادعای سروش با توجه به سطح علمیاش عجیب است
---------------------------------------------------------------
وی افزود: تعجب من از این است که بدون تردید سطح علمی ایشان بیش از این است که در این مطالب دچار سوءتفاهم شوند. مثل بحثی که درباره مخلوقیت قرآن دارند و اینکه این بحث در اندیشه مسلمین سابقه داشته است. اما موضوع اساساً چیز دیگری بوده. در آن جا سخن بر سر این است که آیا قرآن مخلوق خداوند است یا غیر مخلوق و ازلی است و ما روایاتی داریم از ائمه علیهم السلام که قرآن مخلوق خداوند است. اما این که مخلوق رسولالله باشد، بدیهی البطلان بوده و استدلالهای روشنی در علم کلام دارد که بنده وارد آن نمیشوم.
مظاهری سیف درباره پیامدهای منطقی اظهارات سروش گفت: اگر سخنی منطقی بیان شود میتوان از پیامدهای منطقی آن پرسش کرد. اما اگر مطلبی بدون چهارچوب و روش علمی طرح شود، پیامدهای آن قابل پیشبینی نیست و فقط خود گوینده میداند که چه پیامدهایی را در ادامه خواهد آورد. اما اگر کسی منطقی این گفتهها را ادامه دهد، به انکار حجیت وحی و نبوت و خروج از اسلام و بلکه هر دینی معتقد خواهد شد و صد البته ایشان نمیخواهند به این نتایج برسند و تاحدی که بنده ایشان را میشناسم فرد متدینی بودهاند.
برخی عقاید باطل ریشه روانشناختی دارند
---------------------------------------------------
وی افزود: اما گاهی اوقات بر اثر برخی از مسائل و مشکلات، ذهنیتهایی ایجاد میشود که ما در دانشگاه نمونههایی از آن را در دانشجویان و اساتید بزرگوار دیدهایم. مثلاً یکی از اساتید بسیار محترم و متدین و با درجات منحصر به فرد علمی فرزندش را در یک سانحه رانندگی از دست داد و در پی آن مدتها با عدل و رحمت بیپایان الاهی مشکل داشت و خداوند تعالی را ظالم و نامهربان میدانست.مشکل او منطقی نبود، بلکه ریشهای روانشناختی داشت و با گذر زمان و البته ایمان قلبی خودش و تواضعی که در مراجعه به روحانیون و طرح مسئله داشت، مشکل برطرف شد و آن استاد دانشمند پس از عبور از این بحران فکری و روحی بسیار مؤمنتر و با صفاتر از قبل شده است تا حدی که امروز بنده حاضرم پشت سر ایشان نماز بخوانم.
ادعای سروش تحت تاثیر بودیسم است
----------------------------------------------
پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره اینکه آرای «سروش» مبتنی بر کدام جریان فکری در غرب است، گفت: امروزه در غرب جریانهای عرفانی برآمده از بودیسم و برخی از سنتهای کهن معنوی بسیار رواج یافته و مردمان مغرب زمین در اثر تجربه ناکام زندگی منهای معنویت و دین، به سوی دین و معنویت روی آوردهاند. در این میان بسیاری هستند که به قرائتهای جدیدی از بودیسم علاقهمند شدهاند. در بودیسم اعتقادی به خداوند و وحی و نبوت وجود ندارد، بلکه همة حرف این است که انسان اول و اخر هستی است و هر کس خود بودایی پنهان است، پس رسیدن به اوج شکوفایی معنوی و نیروانا یک تجربه محض انسانی بوده و انسان در درون خود و از جانب نفس خویش و نه حقیقتی برتر به آگاهی معنوی و روشن شدگی میرسد.
وی افزود: ویژگی بارز بودیسم که توانسته با مبانی تمدن غرب سازگار شود و جایی برای خود باز کند، ماهیت امانیستی و انسانمحوری آن است. به نظر میرسد که در ایران هم عدهای به این رویکردهای خداناگرایی و انسان محوری علاقهمند شدهاند. در این رویکرد یافتههای معنوی و رهاوردهای عرفانی از نفس میجوشد و اول و آخر آنها نفس است، نه خدایی که هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن است.
وی گفت: من نمیدانم اینکه ایشان میگویند: "این الهام از "نَفس" پیامبر میآید و "نفس" هر فردی الهی است." تحت تأثیر چیست، اما همانندی چشمگیری با ایدههای بودیستی و نئوبودیستی دارد. ما در اسلام انسان را دارای روحی از سوی خداوند میدانیم که میتوان با ایمان و عمل صالح این نفخه الاهی و پرتو نورالله را به اصل خویش باز گرداند. در این بازگست انسان آیینهدار انوار حق شده و به هیچ بودن خود پی میبرد. در این مرحله او تمام هستی را از خداوند میبیند و به علم و نور و رحمت و قدرت بیکران او پیوسته و در آن غرق میشود. به این ترتیب میفهمد که همه چیز از خداست و هستی او نیز از خداست و خود را عبد مطلق و مملوک مولای مالک میبیند.
مظاهری سیف اضافه کرد: در عرفان اسلامی این گذر از نفس و رسیدن و پیوستن به حقیقت برتر است که سرچشمه دریافتهای عرفانی است. هر کس به درجهای که از نفس خویش رها شود و به اصل هستی و کمال نزدیک شود، یافتههای عرفانی کاملتری خواهد داشت. عرفا این یافتهها را که نوعی آگاهی و خبردار شدن از غیب است، نبوت مینامند. نبوت از نباء به معنای خبر است و عرفا توجه داشتهاند که کشف تام محمدی با کشف سایر سالکان و عارفان متفاوت است؛ هم از این رو بین نبوت تشریعی که مخصوص رسول الله صلی الله علیه و آله است و نبوت انبائی که برای سایر سالکان و عارفان روی میدهد فرق گذاشتهاند. و معیار یافتههای انبائی را کشف محمدی و شریعت میدانند. لذا میگویند: هر رهاورد باطنی که خلاف شریعت محمدی است، شیطانی و نادرست است.
ادعای بشری بودن قرآن ریشهای در تاریخ اندیشه اسلامی ندارد
---------------------------------------------------------------------------
وی گفت: بنابراین حرفهای زده شده هیچ ریشهای در تاریخ اندیشه اسلامی ندارد و نوآوری علمی منطقی و مستدلی هم نیست که قابل اعتنا باشد. و گذشته از این بر اساس متدلوژی عرفانی، کشف و شهود معتبری هم نیست؛ زیرا همانطور که دانشجویان ترم اول هم میدانند خداوند در قرآن مجید، کلامش را از این که انسانی گفته باشد منزه داشته اگر چه آن انسان نبی مکرم اسلام باشد. الله تبارک و تعالی در آیات پایانی سوره مبارکه حاقه به فرستاده محبوب و نازنین خود میفرماید: "اگر از جانب خود چیزی بیاوری و به ما نسبت دهی تو را با دست توانای خویش میگیریم و رگ حیاتت را قطع میکنیم و احدی نمیتواند نگهدارنده تو باشد."
پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره اینکه آیا پیامبر چیزی بیش از مردم عصر خویش میدانستند، گفت: در رابطه عرفانی که در حد نبوت و بلکه در حد امامت با خدا برقرار میشود. انسان از تمام نفسانیت خویش خالی شده، و به جریان بیپایان علم الاهی تبدیل میشود، و دانش عصر ما از جهان به اندازه برگی بر اقیانوس علم الاهی است. بخشی از دانش روزگار ما نظریاتی است که در آینده ابطال خواهد شد و آن مقدار که واقعیت را تعریف میکند در علم الاهی بوده و در وجود والای معصومین جاری است. علم آنها از علم خدا و نور آنها نور خداست. کلام رسول الله وحی است و سخن معصومین به تبع پیامبر از وحی سر چشمه میگیرد و از نفس خود چیزی نمیگویند. چرا که عبد همه چیزش برای مولا و از اوست.
نیاز انسان به وحی و نبوت
----------------------------------
وی در پاسخ به اینکه از منظر عرفان آیا انسان نیاز به وحی و نبوت دارد یا این که هر کس میتواند راه خود را با توجه به قلبش پیدا کند، گفت: عرفان به ما میگوید که انسان روحی الاهی دارد که گرایش باز گشت به سوی خدا را دارد. هر انسانی فطرتاً به سوی او کشیده میشود و اگر به جان خودش سربکشد، خود را در جاذبه عشق و روشنایی و زیبایی بیکران الاهی میبیند. اما انسان موجودی انتخابگر است و خدا او را تنها با این تمایل فرشتهگون نیافریده، که جز به سوی خیر و خدا تمایلی نداشته باشد. قلب آدمی عرصه ستیز میان فرشتهای است که به سوی خیر میخواند و شیطانی که به شرّ دعوت میکند. پیامبر به لطف و مرحمت خداوند بر شیطان خود غالب شد و همان لطف و مرحمت را به عالمیان ارزانی داشت. قرآن کریم برای خارج کردن مردم از تاریکیهای شیطانی به سوی نور الاهی نازل گردید. (سوره ابراهیم، آیه اول) و ارتباط با وحی و نبوت باعث شکوفایی عقل و غالب شدن فرشته درون بر شیطان درون است.
مظاهری سیف در پایان گفت: ریسمان قرآن که به وسلیه معلمان بزرگ آن یعنی اهل بیت به چنگ میآید، راه سیر الی الله را نه تنها نشان میدهد، بلکه انسان را در آن راه پیش میبرد و به مقصد میرساند. سرانجام کسانی که در این جنگ درونی پیروز میشوند و از نور و علم الاهی سرشار شده، قرآن کریم از جانشان میجوشد و آیات آن را که کلام معشوق است در آیینة دل متجلی میبینند. آنها که صاحب این سخن را با چشم یقین مشاهده میکنند بهتر از هرکس میفهمند که این سخن خود اوست و خود را در ژرفای معانی آن که تا بینهایت علم الاهی دامن گسترانده، غرق میکنند و هر لحظه جلوهای تازه از معشوق ازلی را در آن به تماشا مینشینند. از این رو امام علی علیه السلام فرمودند: "خداوند در کلامش جلوه کرده و آشکار آمده است."
کلمات کلیدی :